آنیا : بابا عمو دارای مهربونه نه ؟🥺
بابای آنیا : نمیدونم ( آره دیگه پس چی )
آنیا : یعنی چی نمیدونی ؟ حتما بدت اومده نه ؟
بابا: نه بابا خب دیگه ...
آنیا : چون دوست مامانه بخاطر اونه من میدونم ها ها ها ..
باباش : شیطون ساکت به کسی نگیا
آنیا : بابا عمو دارای مهربونه نه ؟🥺
بابای آنیا : نمیدونم ( آره دیگه پس چی )
آنیا : یعنی چی نمیدونی ؟ حتما بدت اومده نه ؟
بابا: نه بابا خب دیگه ...
آنیا : چون دوست مامانه بخاطر اونه من میدونم ها ها ها ..
باباش : شیطون ساکت به کسی نگیا